صداهایی از چرنوبیل

همان‌ طور که از نام این کتاب پیداست این کتاب در رابطه با فاجعه چرنوبیل صحبت می‌کند. قبل از شروع داستان این کتاب یک پیش ‌درآمد دارد که از زبان همسر یکی از آتش‌نشانانی که در این واقعه حضور داشتند روایت می شود. روز حادثه پس از آتش گرفتن نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل، آتش‌نشانی برای خاموش کردن آتش بدون این ‌که بدانند با چه چیزی روبرو هستند به منطقه اعزام می‌شوند و همه آن‌ها به دلیل این‌که به تشعشعات اتمی دچار می‌شوند می‌میرند. مرگی بسیار دردناک برای هر چهارده آتش‌نشانی که روز قبل به چرنوبیل اعزام شده‌اند اتفاق می‌افتد و بسیار دردناک و عذاب‌آور است. این کتاب داستان این اتفاق بزرگ را از ابتدا تا انتها بررسی می‌کند. اگر ما بخواهیم به بررسی خلاصه کتاب صداهایی از چرنوبیل بپردازیم باید این نکته را متذکر شویم که علاوه بر مردمی که در چرنوبیل زندگی می‌کردند مردم اطراف این شهر نیز دچار تشعشعات اتمی شدند و بسیاری از افراد در این شهرها جان خودشان را از دست دادند و یا دچار بیماری‌های مختلف و متنوعی شدند. این کتاب از یک روایت غیر داستانی ماجرای کاملاً داستانی ساخته است که در تمام طول داستان خواننده را درگیر می‌کند و ذهن او را با خودش همراه می‌سازد‌. این کتاب با استفاده از لغات و هنرمندی نویسنده به طرز بسیار عجیبی علاقه عمیق همسران این آتش‌نشان‌هایی که دچار درد و رنج شده‌اند را به‌ خوبی نشان می‌دهد و خواننده را تماماً با ریز به ریز اتفاقاتی که در حین فاجعه چرنوبیل، بعد از فاجعه چرنوبیل، و همچنین بعد از مرگ این آتش‌نشانان اتفاق می‌افتد را به تصویر می‌کشد و شما را با خودش همراه می‌کند. این کتاب حس و حال آن دوران را به خوبی برای همه شما آشکار می کند به طوری که خواننده می توانند به راحتی خود را جای شخصیت ‌های کتاب بگذارد و با رنجی که این مردم دیده‌اند بیشتر آشنا شود. در این کتاب همچنین به اتفاقات عجیب و غیرمنتظره‌ای که برای ساکنان شهر چرنوبیل می‌افتد نیز اشاره می‌شود.

سوتلانا الکسیویچ در سال 1948 در بلاروس چشم به جهان گشود، او با وجود فعالیت‌های بسیار در زمینه‌ی نگارش کتب مختلف با سبک‌هایی متفاوت، در آخر سبک مورد علاقه‌اش یعنی وقایع‌نگاری مستند را برگزید. آلکسیویچ به جز جایزه نوبل، جایزه کورت توخولسکی و تریومف را به پاس شجاعت و شرافتش در نوشتن دریافت کرده است.

کتاب صداهایی از چرنوبیل اثر سوتلانا الکسیویچ یکی از کتابهای پرطرفدار وی در زمینه کتاب های رمان هست که در سراسر دنیا علاقه مندان و مخاطبان زیادی رو به خود جذب کرد.

از دیگر اثار وی میتوان کتاب های آخرین شاهد و پسران زینکی را نام برد، اولین کتابی که از او به چاپ رسید کتاب آخرین شاهد بود.

حادثه جمعه شب اتفاق افتاد. صبح هیچ‌کس از هیچ چیز خبر نداشت. من پسرم را به مدرسه فرستادم. شوهرم به سلمانی رفت. خودم مشغول درست کردن ناهار شدم. شوهرم خیلی زود برگشت… برگشت و گفت: «یک‌چیزی شبیه به آتش‌سوزی در نیروگاه اتفاق افتاده. دستور: رادیو خاموش نشود.» این یک آتش‌سوزی معمولی نبود، بلکه چیزی بود شبیه به تابش نور. زیبا بود. در سینما هم چیزی مشابه آن ندیده بودم. آن شب همه در بالکن‌ها جمع شده بودند. هرکس بالکن نداشت، می‌رفت به خانة دوستانش. خانه ما طبقه‌ نهم بود و دید عالی داشتیم. فاصله‌ی مستقیم‌مان سه کیلومتری می‌شد. بچه‌ها را بیرون می‌آوردند و روی دست می‌گرفتند: «نگاه کن! یادت بماند!» و این‌ها همه کسانی بودند که در راکتور کار می‌کردند: مهندسان، کارگران… معلمان فیزیک هم بودند… در غباری سیاه می‌ایستادند… حرف می‌زدند… نفس می‌کشیدند… تماشا می‌کردند… بعضی‌ها از فاصله‌های چندده‌کیلومتری با ماشین و دوچرخه می‌آمدند که تماشا کنند. ما نمی‌دانستیم مرگ ممکن است این ‌قدر زیبا باشد.