سرگذشت ندیمه

ناموجود

کتاب سرگذشت ندیمه اثر مارگارت اتوود

دسته: , , 0 از 5
ارسال از 2 روز کاری

زمان آماده سازی و ارسال محصول

محصول موجود نیست!متاسفانه محصول فعلا موجود نمی باشد.
خرید محصول سرگذشت ندیمه

بزودی موجود می شود!

موجودی:در انبار موجود نمی باشد

می‌توانید ایمیل خود را وارد کنید تا از موجود شدن این محصول بصورت خودکار آگاه گردید.

از شما بابت همکاری متشکریم... آیا از قیمت های ما رضایت دارید؟
معرفی کوتاه

سرگذشت ندیمه

آفرد، شخصیت اصلی رمان سرگذشت ندیمه و ندیمه ای در جمهوری گیلیاد است. او در طول روز اجازه دارد یک بار خانه ی فرمانده را ترک کند و پیاده به خواربارفروشی هایی برود که در تابلوهایشان به جای به کار بردن کلمات، از تصاویر استفاده شده است چرا که زنان، دیگر اجازه ی خواندن را ندارند. او مجبور است که ماهی یک بار با فرمانده همبستر شده و دعا کند که از او بچه دار شود، چرا که در دوره ی افول زاد و ولد، آفرد و سایر ندیمه های همانند او زمانی ارزش پیدا می کنند که قابلیت باروری داشته باشند. آفرد سال های پیشین را به یاد می آورد: هنگامی که در کنار همسرش، لوک، زندگی خوب و عاشقانه ای را می گذراند؛ هنگامی که با دخترش بازی و از او مراقبت می کرد، هنگامی که شغلی داشت و پول خودش را درمی آورد و می توانست از دانش و سواد بهره گیرد. اما اتفاقات به شکلی رقم خورده اند که همه ی این سال های خوب به خاطراتی مبهم و در حال فراموشی تبدیل شده اند …

توضیحات

داستان در شهر کمبریج در ماساچوست ایالات متحدهٔ آمریکا رخ می‌دهد. پس از ترور رئیس‌جمهور آمریکا با گلوله و به رگبار بستن همهٔ اعضای کنگره ایالات متحده توسط مسیحیان بنیادگرا و اعلام وضعیت فوق‌العاده، انقلابی در کشور رخ می‌دهد، قانون اساسی لغو شده و حکومتی تمامیت‌خواه مسیحی به نام جمهوری گیلاد تشکیل می‌شود. در این حکومت جدید آزادی‌های فردی اکثر شهروندان پایمال می‌شود و همهٔ ادیان به جز دین رسمی کشور، ازدواج مجدد، طلاق، سقط جنین، هم‌جنس‌گرایی غیرقانونی اعلام می‌شود. متخلفان مذهبی و سیاسی اگر بخت یارشان باشد به مناطق سمی و خطرناک که کولونی نامیده می‌شوند فرستاده می‌شوند، وگرنه در بیشتر موارد با طناب دار اعدام شده و به «دیوار» (ظاهراً دیوار دانشگاه کمبریج) آویخته می‌شوند تا مایهٔ عبرت بقیه باشند.

در سرزمین گیلاد بیشتر مردم به دلایلی که در مؤخرهٔ داستان می‌آید عقیم هستند، این مسئله بابت فجایع زیست‌محیطی است که بعضی نواحی کشور را غیرقابل سکونت کرده و احتمالاً به حوادثی در نیروگاه‌های هسته‌ای و پایگاه‌های دفع مواد سمی مرتبط است. به همین خاطر زنان بارور که ازدواج نکرده‌اند یا ازدواجشان مورد قبول حکومت نیست، به عنوان «[ندیمه]» در اختیار خانواده‌های تراز اول قرار می‌گیرند تا شاید برای آن‌ها بچه‌ای بیاورند. زنان مجرد عقیم تبعید می‌شوند. طبق تعبیر حکومت، عقیم بودن مردان ممکن نیست و این مشکل تنها از جانب زنان ممکن است پیش بیاید.

سرویس امنیتی مخوف
فضای جمهوری گیلاد رعب‌آور و پرتنش است، از آنجا که همه از مأموران مخفی حکومت در هراسند. هر لحظه ممکن است کسی نشانه‌ای مبنی بر بی‌اعتقادی یکی از شهروندان به اصول و حقانیت حاکمیت گیلاد ببیند، و ـ از روی اعتقادات شخصی به این اصول یا در اکثر موارد برای خوش‌خدمتی و به دست آوردن امتیازی که شاید آیندهٔ سیاه او را به تعویق بیندازد ـ به سرویس امنیتی-جاسوسی حکومت که چشمان خدا (Eyes of God) نام دارد گزارش کند. این سرویس امنیتی که گسترشی از سازمان سیا است تقریباً اجازهٔ انجام هر کاری را دارد، با خودروهای سیاه‌رنگ با شیشه‌های دودی و چراغ گردان هر کسی را که بخواهد بازداشت می‌کند و مورد شکنجه قرار می‌دهد. اعضای بلندپایهٔ حکومت هم با این که معمولاً خود یکی از این چشمان خدا هستند، از آسیب آن‌ها مصون نیستند و نمی‌توانند اعمال آنان را زیر سؤال ببرند.

طبقه‌بندی اجتماعی زنان
یکی از وجوه برجستهٔ حکومت جمهوری گیلاد، تبعیض جنسی شدید در مورد زنان است. حکومت گیلاد با تفسیر انجیل به نفع خود، نظامی تمامیت‌خواه ایجاد کرده که در آن زنان به این طبقات اجتماعی تقسیم می‌شوند:

همسران (Wives): زنان فرمانده‌ها هستند که طبقهٔ حاکم جمهوری گیلاد را تشکیل می‌دهند. لباس همسران آبی است.
دختران (Daughters): دختران طبیعی یا به فرزندی پذیرفته شدهٔ فرماندهان هستند. تا زمان ازدواج (که بسیار زود و حدود ۱۴ سالگی صورت می‌گیرد) لباس سفید می‌پوشند.
عمه‌ها (Aunts): مسئول آموزش و نظارت بر کلفت‌ها هستند، و نسبت به بقیه زنان کمی اختیار عمل دارند. لباس آن‌ها قهوه‌ای است.
ندیمه‌ها (Handmaids): زنان باروری هستند که وظیفه‌شان تولید بچه برای همسران است. نقش کلفت‌ها بر اساس داستان زنان یعقوب در سفر پیدایش است که چون خود نمی‌توانستند برای او فرزندی بیاورند، کلفت‌هایشان را وادار کردند با شوهرشان نزدیکی کند و از هنگام زایمان بچهٔ آن‌ها را تصاحب کرده و فرزند خود خواندند.[۴] این زنان به هر فرمانده‌ای که تعلق می‌گیرند، نام ااو به آن‌ها تعلق می‌گیرد. مثلاً اگر نام فرمانده «وارِن» (Warren) باشد، نام کلفت او «اُفوارن» (Ofwarren) خواهد بود. رنگ لباس کلفت‌ها قرمز است.
مارتاها (Marthas): زنان نابارور مسن‌تری هستند که انجام کارهای خانگی طبقهٔ حاکم را به عهده دارند لباس مارتاها سبز است.
همسران ارزان (Econowives): زنانی هستند که با مردانی از طبقهٔ نازل‌تر ازدواج کرده‌اند و وظایف مختلف زنان یعنی همسری، انجام وظایف خانه‌داری و آوردن بچه را به عهده دارند. لباس آن‌ها هم راه‌راه آبی، قرمز و سبز است.

حال داستان از زبان زنی از طبقهٔ کلفت‌ها روایت می‌شود که نام واقعی او جوون است، ولی لقب او از آنجا که نام فرمانده‌اش «فرد» است، «اُفرد» (Offrefd) است. اُفرد پیش از انقلاب گیلاد همسر و یک دختر کوچک داشته‌است. از آنجا که شوهرش پیش از او با زن دیگری ازدواج کرده بوده ازدواج آن‌ها توسط حکومت جدید غیرقانونی اعلام می‌شود و پس از فراری ناموفق، زن دستگیر می‌شود و (چون بچه داشته و باروری خود را ثابت کرده‌است) به مرکز سرخ که مرکز آموزش کلفت‌هاست منتقل می‌شود، و دخترش به خانوادهٔ یک فرماندهٔ بی‌فرزند داده می‌شود. اُفرد از سرنوشت دختر و شوهرش اطلاعی ندارد. او در خلال ماجراهای روزانهٔ خود، خاطرات قدیمی‌اش را نیز بازگو می‌کند که فضای خفقان‌آور جمهوری گیلاد را برای خواننده ترسیم می‌کند.

وظایف خانگی اُفرد از این قرار است که خرید روزانه را برای
مارتاهای خانه انجام می‌دهد، و در بعضی شب‌های هر ماه که احتمال حامله‌شدن بیشتر است، در «مراسم» شرکت می‌کند: در این شب‌ها فرمانده در حضور همسرش و در تختخواب او، با اُفرد نزدیکی می‌کند. به غیر از این هر شب همهٔ اعضای خانه جمع می‌شوند و فرمانده قسمتی از انجیل را برایشان می‌خواند. از آنجا که بیشتر افراد اجازهٔ خواندن ندارند، حتی مطمئن نیستند که انجیل تحریف نشده باشد.

کلفت‌ها حق ندارند تنها به خیابان بروند، به همین خاطر کار خرید را دو نفر دو نفر با هم انجام می‌دهند. شریک خرید اُفرد، که همیشه یک نفر است، زنی به نام اُفکلن است. آن‌ها هر روز پس از انجام خرید از مغازه‌هایی که دیگر نام ندارند و تنها شکلی بر تابلوی آن‌ها کشیده شده‌است (قرار نیست کلفت‌ها اجازه یا توانایی خواندن داشته باشند)، پای دیوار می‌روند و جنازه‌های آویخته شده بر دیوار را تماشا می‌کنند. این دو به تدریج با هم ارتباط برقرار می‌کنند و اُفرد می‌فهمد یک گروه مقاومت زیرزمینی وجود دارد که در حال کسب اطلاعات و فعالیت ضد حکومت است. اُفکلن به اُفرد می‌گوید فرمانده‌اش از اعضای بلندپایهٔ حکومت است و از او می‌خواهد اطلاعاتی در مورد فرمانده‌اش کسب کند.

فرمانده راننده‌اش «نیک» را مأمور می‌کند که به اُفرد بگوید بعضی عصرها به دفتر کار او برود. این کار از لحاظ حکومت غیرقانونی است، ولی اُفرد با این وجود به دفتر فرمانده می‌رود و با او یک بازی با واژگان به نام اسکرابل (Scrabble) بازی می‌کند. فرمانده به اُفرد می‌گوید شب‌های دیگری هم پیش او برود و اُفرد هم به این کار ادامه می‌دهد. نیک رانندهٔ فرمانده نقش پیغام‌رسان این ملاقات‌های پنهانی را به عهده دارد. افرد متوجه می‌شود فرمانده رابطهٔ چندانی با همسرش ندارد و جویای کسی است که بتواند با او صحبت کند. فرمانده در این ملاقات‌ها به اُفرد اجازه می‌دهد کتاب بخواند. دامنهٔ این رابطه کم‌کم گسترش پیدا می‌کند و یک شب فرمانده به اُفرد لوازم آرایش (برای عبور از ایستگاه‌های بازرسی) و یک شنل آبی متعلق به همسرش را می‌دهد، و او را با خود به محلی می‌برد که فرماندگان برای تفریح و رابطهٔ نامشروع با زنان به آنجا می‌روند. اُفرد متوجه می‌شود زنی که پیش از او کلفت این خانه بوده، رابطهٔ مشابهی با فرمانده داشته و پس از آن که همسر فرمانده به این رابطه پی برده با دار زدن خودش را در اتاقش کشته‌است.

پس از شرکت در مراسم زایمان کلفت یکی دیگر از فرمانده‌های منطقه، خانم خانه به اُفرد پیشنهاد می‌کند که با نیک رانندهٔ فرمانده بخوابد تا شاید حامله شود. این مسئله به نفع همه، از جمله خود همسر فرمانده و اُفرد خواهد بود که در صورت عدم موفقیت به کولونی‌ها فرستاده خواهد شد. او در ازای این کار برای لحظاتی عکسی از دختر اُفرد را به او نشان می‌دهد. اُفرد پس از یک بار خوابیدن با نیک، باز هم به دیدن او ادامه می‌دهد و عاشقانه بین این دو شکل می‌گیرد.

یک روز شریک خرید اُفرد عوض می‌شود و او می‌فهمد که نیروهای امنیتی برای دستگیر کردنش آمده‌اند و او خودش را کشته‌است. بسیار زود همسر فرمانده هم با دیدن لکهٔ مواد آرایشی روی شنل خود به گستردگی رابطهٔ شوهرش با اُفرد پی می‌برد و در مشاجره‌ای این مسئله را به اُفرد اعلام می‌کند. در حالی که اُفرد در آستانهٔ کشتن خودش است، مأموران امنیتی دنبال او می‌آیند و او را با خود می‌برند. این افراد از اعضای گروه مقاومت و تحت فرمان نیک هستند، و اُفرد را به محل امنی می‌برند که او آنجا می‌تواند خاطرات خود را در سی نوار مغناطیسی ضبط کند…

مؤخرهٔ داستان حدود دویست سال پس از این ماجراها رخ می‌دهد، و در آن یک محقق چگونگی کشف خاطرات اُفرد و شرایط جمهوری گیلاد را شرح می‌دهد

مارگارت اِلنور اتوود (Margaret Atwood) نویسنده، فعال اجتماعی و فمینیست کانادایی است که در نوامبر ۱۹۳۹ در خانواده‌ای تحصیل‌کرده به دنیا آمد. پدر او حشره‌شناس بود و مارگارت اتوود از کودکی با طبیعت عجین شد؛ طوری که تاثیر آن در آثار او پیداست. استعداد نوشتن از ابتدا در او وجود داشت به طوری که اولین شعرهایش به زمان کودکی و قبل از دوران مدرسه‌ی او بازمی‌گردد. اتوود تحصیلات خود را در کالج ویکتوریا در دانشگاه تورنتو شروع کرد و در نشریه‌ی دانشگاه به‌نام Acta Victoriana شعرها و مقاله‌هایش را چاپ کرد. او درکالج به تئاتر نیز مشغول بود. مارگارت این شانس را داشت که شاگرد «جین جی مکفرسون»، شاعر کانادایی و «هرمان نورثروپ فرای»، نظریه‌پرداز ادبی و از چهره‌های تاثیر‌گذار قرن بیستم باشد.

مارگارت چهره‌ای تحصیل‌کرده‌ است و تا بالاترین مدارج عالی پیش رفته است. پس از فارغ‌التحصیلی در رشته‌ی ادبیات انگلیسی و مطالعه‌ی فلسفه و زبان فرانسه، توانست کمک هزینه‌ی تحصیلی برای تحصیلات تکمیلی در کالج رادکلیف -کالج زنان آزادی‌خواه در ماساچوست- را بگیرد و پس از دو سال، تحصیل در مقطع دکترا را رها کرد. او در همان سال‌های ابتدایی تحصیلش کتاب «همزاد پرسفونه» را منتشر کرد که شامل شعرهای او بود و برای آن جایزه‌ی ای جی پرت را گرفت.

او در 25 سالگی تدریس در دانشگاه بریتیش کلمبیا در ونکوور را شروع کرد و در دانشگاه‌های دیگر از جمله دانشگاه سر جرج ویلیامز در مونترال و دانشگاه آلبرتا فعالیت خود را ادامه داد. مارگارت آتوود در سال 1966 جایزه‌ی گاورنر جنرال را برای کتاب سرگذشت ندیمه گرفت که این کتاب بازتابی از نگرانی‌های فمنیستی اوست. در سال 1968 با «جیم پولک»، نویسنده‌ی آمریکایی ازدواج کرد اما 5 سال بعد از او جدا شد و بعد از آن با «گریم گیبسون»، رمان‌نویس کانادایی به مزرعه‌ای در نزدیکی اونتاریو رفت.
مارگارت اتوود کتاب سرگذشت ندیمه را در سال‌های جنگ سرد و در آلمان غربی به نگارش درآورد. این کتاب در زمان خود اثری جسورانه محسوب می‌شده است و همین مسئله باعث تمایز این اثر از سایر کتاب‌های هم رده خود شده است.

آدمکش کور، عروس فریبکار، اوریکس و کریک، گریس دیگر و چشم گربه از دیگر آثار داستانی اتوود هستند.

اگر دغدغه شما هم مسائل اجتماعی زنان و حقوق و آزادی‌های شهروندی است، احتمالا کتاب سرگذشت ندیمه بتواند توجه شما را به خود جلب کند. اگر دوست دارید کتابی بخوانید که در خلال فضای سیاهی که به تصویر می‌کشد، تلنگری عمیق به شما بزند، خواندن این کتاب را از دست ندهید.

البته از همین حالا به شما هشدار می‌دهم که برخلاف ظواهر امر، در این کتاب خبری از افت‌وخیزهای هیجانی و ریتم تند نخواهد بود. همه‌چیز همانطور است که باید باشد. فضایی سیاه و تصویری ملال‌آور و غم‌انگیز از جامعه‌ای که شهروندان آن از ساده‌ترین حقوق خود هم محروم هستند.

این کتاب مخصوص کسانی است که دوست دارند اثری متفاوت و البته تکان‌دهنده در ژانر اجتماعی بخوانند.

در کنار دروازه اصلی شش جسد دیگر آویزانند، حلق‌آویز، دستانی که از جلو بسته شده و سرهایی در کیسه‌های سفید که کج شده و روی شانه‌هایشان افتاده است. احتمالا اوایل صبح امروز مراسم پاکسازی مردان انجام شده است.
صدای ناقوس‌ها را نشنیدم. شاید به صدایشان خو کرده‌ام و دیگر نمی‌شنومشانآیا می‌داند که من این‌جا هستم، زنده‌ام، به او فکر می‌کنم؟ مجبورم همین‌طور فکر کنم. آدمِ در تنگنا مجبور است هر چیز امیدوارکننده‌ای را باور کند. دیگر به ارتباط ذهنی عقیده دارم، ارتعاشات اثیری و این جور خزعبلات.
پیش از این هرگز چنین چیزهایی را باور نداشتم. اتفاقاتی افتاده بود، اما چند هفته بود که بلاتکلیف مانده بودیم. روزنامه‌ها سانسور می‌شدند. بعضی‌هایشان بسته شدند.
می‌گفتند به دلایل امنیتی است. پست‌های ایست و بازرسی دایر شدند، و کارت‌های شناسایی. همه با این وضع موافق بودند، چون معلوم بود که نمی‌توان با اتکای به خود به اندازه کافی محتاط بود. می‌گفتند انتخابات جدیدی برگزار خواهد شد، اما تدارک و تمهید این کار به مدتی وقت نیاز دارد.
حال نوبت به بخش اصلی می‌رسد. بیست فرشته که تازه از جبهه‌های جنگ بازگشته و تازه مدال گرفته‌اند، به همراه سرباز افتخاری وارد می‌شوند و قدم‌رو به وسط محوطه می‌آیند.
خبردار! آزاد! و حال بیست دختر با روبنده‌هایشان، سر تا پا سفیدپوش، خجولانه پیش می‌آیند، مادرانشان آرنج‌هایشان را گرفته و همراهیشان می‌کنند. این روزها نه پدران، که مادران دخترهای خود را شوهر می‌دهند و مقدمات ازدواجشان را فراهم می‌کنند.
ترتیب ازدواجشان داده می‌شود. سال‌هاست که این دختران اجازه نداشته‌اند حتی یک لحظه با مردی تنها بمانند، اما ما نیز سال‌هاست که به همین منوال زندگی می‌کنیم.

مشخصات

مشخصاتکتاب سرگذشت ندیمه اثر مارگارت اتوود

موضوع

رمان خارجی

نویسنده

مارگارت اتوود

مترجم

منیژه ژیان

انتشارات

آزرمیدخت

نوع جلد

شومیز

نوع کاغذ

بالکی

تعداد صفحه

388

نظرات
شما هم می‌توانید در مورد این کالا نظر بدهید.

برای ثبت نظر، از طریق دکمه زیر اقدام نمایید. اگر این محصول را قبلا از کتاب ماندگار خریده باشید، نظر شما به عنوان مالک محصول ثبت خواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

دیگران را با نوشتن نظرات خود، برای انتخاب این محصول راهنمایی کنید.

لطفا پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:

فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیش‌از‌حدِ معمول، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحه‌کلید بپرهیزید.

نظرات خود را براساس تجربه و استفاده‌ی عملی و با دقت به نکات فنی ارسال کنید؛ بدون تعصب به محصول خاص، مزایا و معایب را بازگو کنید و بهتر است از ارسال نظرات چندکلمه‌‌ای خودداری کنید.

بهتر است در نظرات خود از تمرکز روی عناصر متغیر مثل قیمت، پرهیز کنید.

به کاربران و سایر اشخاص احترام بگذارید. پیام‌هایی که شامل محتوای توهین‌آمیز و کلمات نامناسب باشند، حذف می‌شوند.

پرسش و پاسخ

شما نیز میتوانید سوالات خود را ثبت کنید!

اگر سوالی در مورد محصول دارید از این قسمت بپرسید!

بزودی موجود می شود!