تحصیل کرده

ناموجود

کتاب تحصیل کرده از تارا وستوور

دسته: , , 0 از 5
ارسال از 2 روز کاری

زمان آماده سازی و ارسال محصول

محصول موجود نیست!متاسفانه محصول فعلا موجود نمی باشد.
خرید محصول تحصیل کرده

بزودی موجود می شود!

موجودی:در انبار موجود نمی باشد

می‌توانید ایمیل خود را وارد کنید تا از موجود شدن این محصول بصورت خودکار آگاه گردید.

از شما بابت همکاری متشکریم... آیا از قیمت های ما رضایت دارید؟
معرفی کوتاه

تحصیل کرده

کتاب تحصیلکرده به قلم تارا وستوور، اقدامی شجاعانه و یکی از 10 کتاب برتر سال 2018 و از بهترین و پرفروش‌ترین کتاب‌های اتوبیوگرافی است. این کتاب سرگذشت دختری را روایت می‌کند که با وجود رفتارهای بیمارگونه‌ی پدرش و مشقت‌های بسیاری که در زندگی دارد، راه خود را به سوی آینده‌ای روشن باز می‌کند.

توضیحات

تارا وستوور آخرین فرزند یک خانواده پر جمعیت است و پنج برادر و یک خواهر بزرگ تر از خودش دارد

خانواده وستوور در یک مزرعه روستایی زندگی می کردند، والدین تارا به نام ژن و فی وستوور (نام های مستعار) زندگی در انزوا را در پیش گرفته بودند و بچه های خود را به دور از مدرسه و کلاس درس بزرگ کردند زیرا پدر تارا از نوعی ترس پارانوئیدی در مورد دولت فدرال رنج می برد و دیدگاه منفی نسبت به بیمارستان ها، سیستم مدارس دولتی و دولت داشت.

پدر تارا زندگی خانواده اش را با جمع آوری ضایعات آهن اداره می کرد و مادرش به عنوان مامای محلی و متخصص سنتی داروهای گیاهی فعالیت می کرد. بچه ها آموزش های ابتدایی را در منزل و زیر نظر مادرشان گذراندند.

به دلیل دیدگاه خاص پدر خانواده، بچه ها حتی گواهی تولد نیز دریافت نکردند و هر گاه بیمار می شدند از کمک های پزشکی در بیمارستان استفاده نمی کردند تا جایی که حتی بعد از آسیب جدی مغزی مادر، پدرشان حاضر نشد او را به بیمارستان منتقل کند.

تغییر و تحول در وضعیت خانوادگی وستوور از زمانی که تارا حدودا 9 ساله بود آغاز شد. در آن زمان کار مادرش به عنوان یک ماما باعث افزایش حس استقلال او شده بود اما در اثر یک آسیب جدی مغزی در حین تصادف و عدم درمان آن اعتماد به نفسش را از دست داد و به جای آن روی درمان های گیاهی متمرکز شد.

در همین دوران، تایلر پسر سوم خانواده تصمیم گرفت به دانشگاه برود و این اقدام او باعث دوری اش از خانواده شد. تارا در غیاب تایلر مجبور بود بیشتر از قبل به پدرش در کار جمع آوری آهن قراضه کمک کند و این کار سخت او را در معرض آسیب های خطرناک قرار می داد.

تارا در سن 10 سالگی از پدرش خواست او را به مدرسه بفرستد اما این درخواستش به جایی نرسید. او در دوره نوجوانی با انجام کارهای مختلف و دنبال کردن تئاتر موزیکال و آواز در همان ناحیه استقلال مالی بیشتری به دست آورد. با این حال از آن جا که همه زندگی اش را با قوانین سخت گیرانه و آموزه های مذهبی متعصبانه پدرش گذرانده بود بسیاری از اوقات نگران این بود که مبادا کار بد یا گناهی از او سر بزند.
زمانی که تارا 13 ساله بود برادر بزرگش شاون به خانه برگشت. او و تارا در ابتدا با هم صمیمی بودند و زمان زیادی را کنار هم می گذراندند اما وقتی تارا به سن 15 سالگی رسید شاون شروع به بد رفتاری و آزار و اذیت فیزیکی تارا نمود، این رفتار او به خصوص بعد از آسیب دیدگی سرش بدتر شد.

تایلر از این موضوع مطع شد و از تارا خواست به طور جدی درباره ترک خانواده و ورود به دانشگاه فکر کند، اگرچه تارا در این مورد تردید داشت اما سرانجام شروع به تحصیل کرد و در دانشگاه بریگم یانگ پذیرفته شد.

تارا در ژانویه سال 2004 زمانی که 17 ساله بود برای شروع تحصیلات دانشگاهی به یوتا نقل مکان کرد. اوایل سازگار شدن با شرایط جدید برایش دشوار بود اما سرانجام کنترل را در دست گرفت و در تحصیلاتش پیشرفت خوبی نشان داد.

تارا در آن زمان اوضاعی مالی خوبی نداشت، از یک سو مجبور بود برای به دست آوردن بورسیه تحصیلی نمرات عالی کسب کند و از سوی دیگر برای تامین هزینه های زندگی اش باید به سختی کار می کرد.

علاوه بر این استقلال او از خانواده باعث تیره شدن رابطه اش با پدر و شاون شد، هر زمان به خانه می رفت پدر از او می خواست در کارها کمکش کند و شاون نیز مثل همیشه با او رفتار بدی داشت و او را با سوء استفاده جسمی و روحی آزار می داد.

تارا سرانجام با کمک یک اسقف توانست هزینه تحصیلاتش را تامین کند و مطالعه و آشنایی با افراد مختلف چشم هایش را به واقعیت های زندگی باز کرد و متوجه شد در دوران کودکی چقدر منزوی بوده و از نظر روحی آسیب دیده است.
او رشته تحصیلی خود را به رشته تاریخ تغییر داد و به تشویق دوستان و آشنایان تصمیم گرفت برای تحصیل از راه دور دانشگاه کمبریج انگلیس اقدام کند. این تجربه باعث شد به ادامه تحصیل به مدارج علمی بالاتر ترغیب شود اگرچه هنوز احساس می کرد نسبت به هم سن و سالانش منزوی است و از فاش کردن اصل و نسب خود واهمه داشت.

او درباره گذشته خود با دوستان دختر و پسر خود صحبت نمی کرد تا این که بورسیه تحصیلی برای دانشگاه کمبریج به او اعطا شد و برای تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد به انگلستان مهاجرت کرد.

در طول این مدت پیوسته با خانواده اش در تماس بود و برای دیدار آن ها به آیداهو رفت و آمد می کرد اما رابطه بین آن ها به تدریج بدتر می شد و او نگران امنیت همسر و فرزند خردسال شاون بود زیرا برادرش به شدت خشن و دمدمی مزاج تر شده بود.

تارا به طور اتفاقی به خواهر بزرگ ترش آدری گفت که شاون طی سال های گذشته او را مورد آزار و اذیت قرار می داده و آدری نیز اعتراف کرد این مورد درباره او نیز صدق می کرده است، او ناراحت بود که نتوانسته از خواهر کوچک ترش محافظت کند.

آدری به تارا پیشنهاد کرد این مسئله را به والدین خود بگویند و رو در روی آن ها و شاون قرار بگیرند. تارا زندگی خوبی برای خود در انگلستان ساخته بود و در حال تحصیل در مقطع دکترای تاریخ در کمبریج بود اما بر ملا کردن موضوع شاون باعث آشوب در خانواده اش شد و او بیش از پیش مورد بی مهری آن ها قرار گرفت.

از یک سو می دانست خانواده اش (به جز تایلر) حرف های او را باور نمی کنند و از سوی دیگر بعد از این اتفاق رابطه اش با شاون بدتر از قبل شد، به همین دلیل بیشتر از خانواده اش دوری کرد. او از این مسئله ناراحت و افسرده شد اما سرانجام بهبود پیدا کرد و توانست مدرک دکترایش را دریافت کند.

شخصیت های مهم کتاب تحصیل کرده
تعدادی از اعضای خانواده تارا وستوور که در طول کتاب درباره آن ها صحبت می شود عبارتند از:

تارا وستوور: آخرین فرزند خانواده و نویسنده خاطرات است.
ژن وستوور (نام مستعار): پدر تارا که به آموزش مدارس و پزشکان اعتقاد نداشت و در زمینه ضایعات آهن در آیداهو فعالیت می کرده است.
فی وستوور (نام مستعار): مادر تارا، ماما و متخصص گیاهان دارویی. او در خانه به فرزندانش آموزش می داده است.
تایلر وستوور: برادر بزرگ تر تارا و سومین فرزند پسر خانواده وستوور. او اولین کسی است که به کالج رفت و تارا را به ادامه تحصیل تشویق کرد
شاون وستوور (نام مستعار): برادر بزرگ تر تارا و دومین فرزند پسر خانواده وستوور. او تارا و بعدها همسرش را از نظر جسمی، روحی و روانی آزار می داده است.
ریچارد وستوور: برادر بزرگ تر تارا و پنجمین فرزند پسر خانواده وستوور. او به آیین مذهبی پدرش وفادار بود اما انزوا را رها کرده، به تحصیلاتش ادامه می دهد و ازدواج می کند.
لوک وستوور: برادر بزرگ تارا و چهارمین فرزند پسر خانواده وستوور. او کسی بود که دچار آتش سوزی شده و تارا و مادرش از او پرستاری می کردند.
آدری وستوور (نام مستعار): تنها خواهر تارا است و در کار گیاهان دارویی به مادرشان کمک می کرده است. اگرچه تارا و آدری رابطه نزدیکی با هم نداشتند اما درباره آزارهایی که از سوی شاون دیده اند با مادرشان صحبت می کنند. بعدها آدری از ترس این که والدینش او را طرد کنند رابطه اش با تارا را قطع می کند.
تونی وستوور: بزرگ ترین برادر تارا و اولین فرزند خانواده وستوور. او در کنار پدرشان در کار ضایعات آهن کار می کرده است.
مادر بزرگ تپه پایین: مادر ژن. او اغلب با پسرش درباره رفتار و رویه ای که در پیش گرفته بود مخالفت می کرد و تارا را تشویق می کرد از آن جا برود و به تحصیلاتش ادامه دهد تا زندگی عادی داشته باشد.
مادر بزرگ شهری: مادر فی. یک زن رسمی که تارا هیچ وقت با او ارتباط برقرار نکرد. او رفتار ژن را تایید نمی کرد و پس از ازدواج از دخترش فی جدا شد.
سایر شخصیت های مهم عبارتند از:

چارلز: اولین پسری که تارا با او دوست شد اما هرگز نتوانست رابطه صمیمی با او برقرار کند. هنگامی که رفتار شاون با تارا بدتر شد و چارلز سعی کرد به او بفهماند رفتار شاون طبیعی نیست رابطه آن ها به هم خورد اما تا امروز با هم دوست هستند.
درو: پسری که در بخش سوم خاطرات با تارا دوست بود و اولین مردی بود که تارا درباره گذشته و شرایطی که در آن بزرگ شده بود با او صحبت کرد.
دکتر کری: استاد تارا که به او کمک کرد در دوره تحصیل از راه دور دانشگاه کمبریج ثبت نام کند و مشوّق او در ادامه تحصیلاتش بوده است.
دکتر استاینبرگ: مشاور تحصیلی تارا در کمبریج، او تارا را دختری با استعداد می دانست و به او در ادامه تحصیلات کمک کرد.
رابین: هم اتاقی سال دوم تارا، او به تارا کمک کرد تا با زندگی در کنار غریبه ها و سایر جنبه های زندگی سازگار شود.
امیلی وستوور: همسر شاون که تقریبا ده سال از شاون کوچک تر است و مورد آزار و اذیت همسرش قرار می گیرد.
استفانی وستوور: همسر تایلر که به اخت شدن همسرش با دنیای بزرگ تر کمک کرد و وقتی تایلر به دلیل بد رفتاری شاون مقابل والدینش قرار گرفت از او حمایت کرد.

تارا وستوور (Tara Westover) تاریخ نگار و نویسنده آمریکایی در کتاب تحصیلکرده (Educated) زندگی خود را به زیبایی به رشته تحریر درآورده است و از سختی‌هایی که در زندگی گذرانده سخن می‌گوید. کتابی که بلافاصله او را معروف کرد و به تشخیص بسیاری، از جمله ویراستاران آمازون، نیویورک تایمز، باراک اوباما، بیل گیتس و... در صف بهترین آثار سال 2018 قرار گرفت.

تارا سال 1986 در آیداهو و در یک خانواده متعصب پا به دنیا گذاشت. خانواده‌ای که باورهای مذهبی عجیب و غیر متعارف داشتند. پدر تارا به دلیل بی‌اعتمادی‌اش به حکومت، او را از رفتن به مدرسه منع کرد و به کار کردن وا داشت. تارا تا سن نه سالگی شناسنامه نداشت و به اجبار پدرش از ده سالگی شروع به کار در انبار آهن قراضه کرد. با اینکه کودکی بیش نبود اما با رفتار‌های پدرش از دنیای کودکی فاصله گرفت.

وقتی یکی از برادرهای تارا به کالج رفت او هم تصمیم گرفت تغییری در خود ایجاد کرده و سبک جدیدی از زندگی را امتحان کند. تلاش تارا برای کسب دانش، او را دگرگون کرد و سبب شد که این دختر پس از طی مسافت‌هایی طولانی، حضور در دانشگاه‌های هاروارد و کمبریج را تجربه کند.

کتاب تحصیلکرده از سنین۱۵ سال تا ۹۹سال برای علاقمندان به کتاب های داستانی و رمان مناسب است.

در روز سال نو، مادر مرا با اتومبیلش به سوی زندگی جدیدم برد. چیزهای زیادی با خودم نبرده بودم: دوازده تا شیشه از هلوهایی که کنسرو کرده بودیم، رختخواب و یک کیسه زبالۀ پُر از لباس. همچنان که به سرعت در جادّه پیش می‌رفتیم به منظره‌های اطرافم نگاه می‌کردم: از قلّه‌های سیاهِ کوه‌های بِرریور رَد می‌شدیم و به کوه‌های نوک تیز راکی می‌رسیدیم. دانشگاه در قلب کوهستان واساچ قرار داشت. کوهستانی که کوه‌های سفیدش از دل خاک بیرون آمده بودند. همۀ این منظره‌ها زیبا بودند، امّا زیبایی آن‌ها در ذهن من تهدید‌آمیز بود و گویی همۀ آن زیبایی‌ها به من حمله‌ور شده بودند.

آپارتمانی که اجاره کرده بودیم در یک مایلی جنوب دانشگاه واقع شده بود. آشپزخانه، یک اتاق نشیمن و سه اتاق خواب داشت. اتاق خواب‌ها کوچک بودند. دخترهایی که در آن آپارتمان زندگی می‌کردند-می‌دانستم همۀ آن‌ها دخترند زیرا در بی وای یو خانه‌های دانشجویانِ پسر و دختر از هم جدا بودند-هنوز از تعطیلات برنگشته بودند. چیزهایی که با خود آورده بودم را از داخل اتومبیل به داخل خانه آوردم. من و مادر چند لحظه با دستپاچگی در آشپزخانه ایستادیم سپس مادر مرا در آغوش گرفت و سوار اتومبیلش شد و به راه افتاد.

سه شب را به تنهایی در آن آپارتمانِ ساکت سَر کردم. گرچه کسی به غیر از من در آپارتمان نبود و سکوت بود، امّا صداهای شهر آرامشم را بَر هم می‌زد. قبلاً بیشتر از چند ساعت در شهر نمانده بودم و تقریباً غیرممکن بود که از خودم در برابر صداهای عجیبی که دَم به دقیقه به من حمله‌ور می‌شدند، دفاع کنم.

مشخصات

مشخصاتکتاب تحصیل کرده از تارا وستوور

موضوع

داستان

نویسنده

تارا وستوور

مترجم

منیژه ژیان

انتشارات

آزرمیدخت

نوع جلد

شومیز

تعداد صفحه

447

نوع کاغذ

بالکی

قطع

رقعی

نظرات
شما هم می‌توانید در مورد این کالا نظر بدهید.

برای ثبت نظر، از طریق دکمه زیر اقدام نمایید. اگر این محصول را قبلا از کتاب ماندگار خریده باشید، نظر شما به عنوان مالک محصول ثبت خواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

دیگران را با نوشتن نظرات خود، برای انتخاب این محصول راهنمایی کنید.

لطفا پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:

فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیش‌از‌حدِ معمول، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحه‌کلید بپرهیزید.

نظرات خود را براساس تجربه و استفاده‌ی عملی و با دقت به نکات فنی ارسال کنید؛ بدون تعصب به محصول خاص، مزایا و معایب را بازگو کنید و بهتر است از ارسال نظرات چندکلمه‌‌ای خودداری کنید.

بهتر است در نظرات خود از تمرکز روی عناصر متغیر مثل قیمت، پرهیز کنید.

به کاربران و سایر اشخاص احترام بگذارید. پیام‌هایی که شامل محتوای توهین‌آمیز و کلمات نامناسب باشند، حذف می‌شوند.

پرسش و پاسخ

شما نیز میتوانید سوالات خود را ثبت کنید!

اگر سوالی در مورد محصول دارید از این قسمت بپرسید!

بزودی موجود می شود!